هوش اخلاقی شامل به کارگیری اصول اخلاقی در رفتار، ارزش ها، و عملکرد شخصی است. هوش اخلاقی برگرفته از ارزش ها، باورها و اعتقادات فرد هستند که به آن ها شأن و شخصیت میدهند. گفتن این نکته بسیار حائز اهمیت است که این ارزش های اخلاقی فرد به فرد، گروه به گروه، حتی زمان به زمان متفاوت است.
تصور کنید مسافری هستید که در مسیری ناشناخته قدم برمیدارید. مسیر طولانی و راه ناهموار است. برای اینکه به سلامت به مقصد برسید و علاوه بر آن از زیباییهای مسیر هم لذت ببرید، باید به نکاتی دقت کنید؛ مثلاً توشه راه کافی داشته باشید، کفش مناسب، لباس مناسب و از همه مهمتر یک راهنمای سفر کاربلد یا یک مسیریاب.
کودک نیز برای اینکه در سفر زندگی کمترین میزان آسیب را داشته باشد و علاوه بر آن بتواند از زندگیاش لذت کافی ببرد و همچنین برای زندگی بزرگسالی آماده شود، لازم است که مسیریاب داشته باشد. یعنی هنگام مواجهه با فشارها و چالشها بداند که کدام راه درست و کدام راه اشتباه است.
متخصصان حوزه تربیت معتقدند هوش اخلاقی دارای هفت زیرشاخه یا به اصطلاح نیکخویی است که در ادامه هرکدام را به اختصار توضیح میدهیم و در رشتهمقالات بعدی خواهیم گفت که چگونه هر نیکخویی را در فرزندانمان پرورش دهیم.
همدلی:
یعنی توان درک و احساس علائق و نگرانی دیگری. در حدود ۲ سالگی، کودکان تشخیص میدهند که احساسات فرد دیگری با احساس آنها متفاوت است و در نتیجه به سرنخهایی برای کشف احساس دیگری حساستر میشوند. با این توانایی، کودک نحوه ارتباط گرفتن درست و واقعی را میآموزد و با تمرین و ممارست مهارتهای ارتباطی خود را ارتقاء میدهد.
کودکی که همدلی دارد، دایره واژگان عاطفی گستردهتری نیز دارد (هم برای بیان احساسات خود و هم در درک تنوع احساساتی که دیگری تجربه میکند). همچنین درک میکند که علاوه بر دیدگاه خودش، دیدگاه متفاوتی وجود دارد که دنیا را به شکل دیگری تجربه میکند.
وجدان:
ندای درونی قدرتمندی است که سبب میشود کودکان درست را از اشتباه تشخیص دهند و در مسیر اخلاقی باقی بمانند. وجدان سنگ بنای رشد و پرورش نیکخوییهای مهمی مثل صداقت، مسئولیت و اصالت است.
گامهای پرورش وجدان:
- قرار گرفتن در یک زمینه مناسب: یعنی فرزند ما چه الگوهایی دارد و آیا در بستر خانواده این ندای باشکوه شنیده میشود.
یاد دادن درست و غلط: فرزندانمان باید سنگمحکی داشته باشند تا قوه تشخیص آنها تقویت شود.
استفاده از روش انضباطی مؤثر: منظور از انضباط، تنبیه کردن کودک نیست، بلکه مواجهه با عواقب تصمیماتش و دادن فرصت برای اصلاح و ترمیم رفتار است.
خویشتنداری:
یعنی ما پیش از عمل کردن درباره آن فکر کنیم و رفتارمان را با واقعیت منطبق کنیم. این مهارت باعث افزایش اعتمادبهنفس میشود زیرا توانایی تنظیم رفتار خود را داریم و میتوانیم در موقعیتهای حساس «نه» بگوییم.
خویشتنداری به کودک میآموزد که رفتارش نتیجه انتخاب خودش است و باید مسئولیت آن را بپذیرد. این مهارت کمک میکند کودک از موجودی واکنشدهنده به فردی خردمند تبدیل شود.
احترام:
فرزندان تشویق میشوند تا با ادب و توجه به دیگران رفتار کنند زیرا آنها را با ارزش میدانند. احترام با عزت نفس در کودکان ارتباط تنگاتنگی دارد زیرا یک زندگی معقول و اخلاقی با در نظر گرفتن ارزش بیپایان تکتک انسانها آغاز میشود و برای رسیدن به چنین درکی، ابتدا باید کودکانمان بیاموزند که به خود احترام بگذارند. پرورش چنین نیکخویی باعث به وجود آمدن رفتارهای متمدنانه در فرزندانمان میشود. احترام میتواند بصورت کلامی یعنی انتخاب واژههای مناسب باشد یا رعایت کردن حقوق دیگران یا برمبنای قانون عمل کردن تعبیر شود.
مهربانی:
مهربانی و شفقت برای رشد شایستگیهای اجتماعی و مهارتهای عاطفی کودکان ضروری است. در مهربانی به کودک میآموزیم که آگاهانه منفعت دیگری را در نظر بگیرد، و این کار را بدون انتظار انجام دهد نه اینکه آن را بصورت کالایی در نظر بگیرد که باید مبادله شود. مهربانی از یک نگرش عمیق و واقعی نشات میگیرد و باعث میشود که ما در موقعیتها از خودمان فداکاری نشان بدهیم. افراد مهربان تمایل بیشتری دارند که خود را بپذیرند، آگاهانه عمل کنند و روابط مثبت ایجاد کنند.
بردباری:
بردباری باعث میشود خشم، نفرت و تعصب در ما از بین برود و از طرف دیگر احترام ما را به تفاوتهایی که با دیگری داریم افزایش میدهد. بردباری به کودکان کمک میکند که بهتر حل مساله کنند و راحتتر تصمیم بگیرند. مثلا وقتی کودک در صف سرسره ایستاده و بیتاب است که هر چه سریعتر بتواند به بالای پلهها رفته و لذت سر خوردن را بچشد، اما میبیند تعداد بچهها زیاد است، ممکن است کنترل خود را از دست بدهد و با کودکان دیگر درگیر شود یا شروع به گریه کردن کند یا بخاطر بیحوصلگی قید بازی را بزند. اما وقتی بردباری را تمرین کرده باشد میداند در چنین موقعیتی چگونه رفتار کند. بردباری به او امکان تنوع رفتاری میدهد. همچنین در بزرگسالی به او کمک میکند که دیدگاهها و نگرشهای متفاوت از خودش را درک کند و به آنها احترام بگذارد.
انصاف:
انصاف ما را به بیتعصب بودن، صادق بودن و عادلانه رفتار کردن تشویق میکند. انصاف باعث میشود کودکان قوانین بازی را رعایت کنند و میزان مشارکتشان را افزایش دهند، همچنین اگردر جایی مشاهده کند که خودش یا کسی دیگر مورد تبعیض واقع میشود، شجاعت آن را دارد که این بیعدالتی را گوشزد کند. انصاف با قدردانی رابطه مثبتی دارد و باعث میشود کودکان از داشتههای خود لذت ببرند. کودکی که انصاف داشته باشد در موقعیتهای مختلف بر اساس کلیشهها رفتار نمیکند و سعی میکند هر چیزی را با فکر و تجربیات خودش بسنجد و عمیقا درباره آن فکر کند.
اینها هفت مهارت کلیدی هوش اخلاقی هستند که باید در کودکان پرورش دهیم. اما نباید فراموش کنیم که هر عادت جدید به زمان، استمرار و حوصله نیاز دارد. همچنین، اگر ما الگوهای مناسبی نباشیم، آموزش این مهارتها به فرزندانمان بسیار دشوار خواهد بود.